نویسنده: محمدحسن قدردان قراملکی




عصمت صفت لازمه مقام امامت و مورد تأکید آیات و روایات متعدد می‌باشد. لکن اهل سنت و کسانی که مقام امامان را در حد یک حاکم عالم دینی تنزل دادند، برای اثبات مدعای خود یعنی عدم عصمت ائمه اطهار به روایاتی تمسک می‌کنند که امامان در آنها خودشان را معصوم و دور از خطا و گناه وصف نکرده بلکه به آن نیز اعتراف می‌کنند که در اینجا به تحلیل این روایات و نقد استناد مخالفان (1) می‌پردازیم.
فلاتکفوا عن مقالة بحق او مشورة بعد فانی لستُ فی نفسی بفوق اَن أخطی و لا آمنُ ذلک من فعلی. (2)
همچنین طراحان شبهه به دعای شریف حضرت استناد کردند که حضرت در دعا می‌فرماید:
اللهم اغفرلی ما انت اعلم منی فان عُدتُ فعُد علیّ بالمغفرة اللهم اغفرلی ما وأیتُ من نفسی و لم تجدله و فاء عندی اللهم اغفرلی ما تقربتُ به الیک ثم خالفه قلبی، اللهم اغفرلی رمزات الألحاظ و سقطات الألفاظ و شهوات الجنان و هفوات اللسان. (3)

تحلیل و بررسی

در نقد شبهه مزبور نکات ذیل در خور تأمل است:

الف. مخالفت با آیات و روایات نبوی

برحسب این نصوص قرآنی و روایی امام باید معصوم باشد و در خصوص حضرت علی (علیه السلام) آیات و روایات صریح و شفاف است. بنابراین اگر با یک یا چند مورد مواجه شویم که برخلاف عصمت دلالت می‌کند به تبیین و توجیه آن باید بپردازیم.
اما اگر کسی از همان ابتدا حضرت علی (علیه السلام) را در ردیف سه خلیفه اول بلکه نازل‌تر از آنها (چنان‌که اکثر اهل سنت بر آن باورند) قرار دهد و آیات متعدد و روایات کثیر عصمت اهل بیت را نادیده انگارد، چنین شخصی بر خلاف آیات و روایات مشی نموده و داوری و تحلیل خود را بر ظواهر چند روایت مبتنی کرده که آنها نیز توجیه عقلایی دارند.

ب. کلام حضرت بیان یک اصل کلی و نه شخصی

درباره کلام حضرت علی (علیه السلام) و درخواست از مردم برای ارائه مشورت و سخن حق با این دلیل که حضرت از خطا مصون نیست، باید گفت با مطالعه کامل خطبه مزبور روشن می‌شود که حضرت آن را در جریان جنگ صفین برای اصحابش تلاوت ‌فرمود که در آن هنگام فردی به ستایش و تمجید حضرت- که از آن بوی تملق و چاپلوسی برمی‌آمد- پرداخت. حضرت که از ثنا و تعریف‌ها خوشش نمی‌آمد در جواب وی فراز فوق خطبه را ایراد فرمود و خاطرنشان ساخت که مردم به جای ثناگویی از حاکم باید به ارائه سخن و راهکار حق و منطقی و مشورت عادلانه روی آورند؛ چراکه حاکم به این راهکار نیازمند است، البته چون حضرت خود عنوان حاکم را دارا بود و از جهت اخلاقی خود را برتر از دیگران نمی‌دانست، به شخص خود اشاره کرد که من نیز از این خطا و نیاز به مشورت مستثنا نیستم. اما در واقع مقصود حضرت مذمت و ثناگویی از حاکم و بیان یک اصل کلی برای حاکمان درباره لزوم مشاوره با مردم است. اما شخص حضرت از ارتکاب خطا پاک و مبرا و به تبع آن نیز به مشاوره نیاز نداشت. دلیل بر این مطلب نصوص و تصریحات حضرت بر عصمت خود نیاز به مشورت به دلیل آگاهی و علم تام و جامع به ابعاد و زوایای حکم و موضوع است.

ج. امکان صدور خطا در صورت عدم یاری خدا

مخالفان عصمت و به تعبیری طرفداران صدور خطا و گناه از امامان باید به روایاتی استشهاد کنند که آنها بر صدور، فعل معصیت و خطا از امامان به صورت شفاف دلالت کنند. لکن خطبه حضرت در نهج‌البلاغه تنها و نهایت بر مکان و طبیعت انسانی حضرت دلالت می‌کند که سرشت آن به گونه‌ای است که اگر به خود واگذار شود، منشأ صدور خطا و گناه می‌تواند باشد. واژه «فی نفسه» در فراز «فانی لستُ فی نفسی بفوق اَن أخطا»، کاملاً بر این مدعا دلیل و شاهد است. اما اینکه آیا نفس و طبیعت حضرت بر چنین شاکله‌ای باقی مانده است یا نه؟ می‌توان جواب آن را در فراز بعدی یافت.
خوشبختانه حضرت در ادامه تصریح می‌کند که نفس من که چنین شاکله‌ای هم به عنوان انسان دارد، اما لطف و عنایت الهی شامل حال من شده و لذا من از گرد خطا پاک و مبرا هستم، «الّا اَن تکفی الله من نفسی». این استثنا بر طبیعت انسانی حضرت ناظر است و آن یعنی امکان صدور خطا را استثنا می‌کند.
متأسفانه طراحان شبهه فوق در این استناد به مغالطه حذف و تقطیع روی آورده و ادامه و استثنا را مورد لحاظ و توجه قرار ندادند.

د. نصوص دیگر حضرت دال بر عصمت

در نکته پیشین اشاره رفت که خطبه فوق نهایت بر طبیعت و امکان صدور خطا و نه وقوع آن دلالت می‌کند و اضافه شد که این امکان نیز با فراز دیگر حضرت نفی و رد شده است. از حضرت روایات دیگری وارد شده که بر عصمت حضرت و عدم صدور خطا دلالت می‌کند که اشاره می‌شود. حضرت در خطبه مزبور هرچند از حاضران می‌خواهد که رأی و مشاوره خود را از وی دریغ نورزند، لکن در جای دیگر تصریح می‌کند که اصلاً وی به مشاوره نیازی ندارد، چرا که باب جهل و خطا در وی بسته است. چنان‌که در پاسخ عتاب و گلایه طلحه و زبیر مبنی بر عدم مشاوره حضرت با آنان فرمود:
ام ایّ حق رفعه الیّ احدٌ من المسلمین ضعفتُ عنه ام جهلتهُ ام اخطأت بابه؟ ... و لا وقع حکم جهلتُه فأستشیر کما و اخوانی المسلمین و لو کان ذلک لم ارغب عنکما و لاعن غیرکما. (4)
حضرت بعد از کشته شدن طلحه و زبیر درباره عدم تردید خود درباره شناخت حق می‌فرماید:
ما شککتُ فی الحق مذ أریته ... من وثق بماء لم یظمأ. (5)
حضرت درباره عصمت و عدم صدور کذب و گمراهی فرمود:
ما کَذبتُ و لا کُذِبتُ و لا ضللتُ ولاضلل بی. (6)

اعتراف امامان به گناهان در ادعیه

یکی از تقریرهای شبهه انکار عصمت امامان دعاهای مختلف امامان است که در آنها ائمه به گناهانی اعتراف نمودند. (7)

تحلیل و بررسی

در تحلیل این شبهه باید گفت امروزه مباحث معناشناختی و شناخت زبان یکی از مباحث مهم علوم انسانی است که به دلیل اهمیت و ارتباط بحث زبان با آموزه‌‌ها و نصوص دینی در علم فلسفه دین و دین‌پژوهی و تفسیر از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. اینکه زبان دین چیست یا آیا همان زبان عرفی است یا زبانی متفاوت با عرف؟ تفاوت آن چیست؟ قدر متیقن این است که زبان دین خصوصاً زبان قرآن تفاوت ماهوی با زبان عرف ندارد، و مانند زبان عرف بر استعاره، کنایه، تعلیم و مبالغه مشتمل است در عین حال حاوی معانی بلند و ژرفی است که در زبان عرف وجود ندارد.

الف. تفسیر عرفانی

زبان دعا نوعی خاص‌تر از زبان دین که آن در حقیقت زبان واسطه ارتباط دعاکننده با خداوند و معبود و عالم قدسی و فراطبیعی است. دعاکننده خود را در برابر آفریدگار و هستی‌بخش بی‌نهایت می‌بیند که خود موجود وابسته و متقوم در هر لحظه به آن وجود قدسی است، لذا در این میان نسبت خود با خداوند را نسبت قطره با دریا می‌یابد که وظیفه‌اش عبادت و فرمان‌برداری از آن معبود فیّاض است و هر قدمی که در این مسیر برمی‌دارد آن را رضای محبوب و معبود و به تبع آن پیروزی و موفقیت خود و بالعکس هر فعل و لحظه‌ای که موجب دوری از مقصد و معبود خودش شود، آن را خسران و گناه جبران‌ناپذیری برای خود می‌داند، هرچند که در قالب شریعت آن گناه و معصیت تلقی نگردد. عارفی که نه تنها گناهان بلکه مکروهات و بالاتر از آنها بعض مباح‌ها را هم به منظور انجام مستحبات و واجبات، ترک می‌کند، انگیزه‌اش نیل به مقصد نهایی خود و پیوستن به دریای بی‌کران الهی است که در اصطلاح عرفان از آن به «فناء» تعبیر می‌شود. چنان‌که گفته‌اند: «حسنات الأبرار، سیئات المقربین».
شخصیتی چون علی‌ (علیه السلام) که سرآمد عارفان و بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اشرف مخلوقات است تمام هستی وجود خود را در راه نیل به مقصود و کمال غیرمتناهی خداوند می‌خواهد صرف کند و هر فعل و حرکتی و سخنی که او را نه تنها از آن مقصد دور کند، بلکه باعث کند یا توقف سیر و حرکت گردد (مثل مباحات)، از منظر حضرت، خطا، لغزش و گناه محسوب می‌شود و لذا حضرت با زبان دعا به استغفار و آمرزش روی می‌آورد.
از این رو نه یک و دو دعا بلکه دعاهای متعددی نظیر دعای کمیل و صباح از حضرت در این مقام وارد شده است که زبان آنها، زبان دعا و آمرزش از مکروهات و اباحاتی است که نه گناه در قالب شریعت بلکه گناه در قالب عرفان و انسان کامل به شمار می‌آید. (8)

ب. تفسیر تعلیمی و تربیتی

وجه دوم اینکه امامان در دعاهای خود در مقام تعلیم و یاد دادن جگونگی ذکر دعا و ارتباط با خداوند برای دیگران بودند، آنان به طور غیرمستقیم می‌خواستند به انسان‌های گناهکار تعلیم دهند که با اعتراف به گناهان خود و یادآوری آنها به صورت متناوب دل را از سیاهی و کدورت‌ها پاک نموده و به سوی نور و روشنایی حرکت می‌دهد. برخی این پاسخ را غیرقانع‌کننده می‌دانند. (9)

ج. حمل بر استغفار دفعی

برخی از معاصران در تحلیل و توجیه اعترافات امامان نوشتند:
"استغفاری که در این دعاها آمده، استغفار دفعی است، یعنی استغفاری که مانع عروض غفلت و گناه می‌شود نه استغفار رفعی که برای آمرزش گناه و خطای موجود است، مَثَل آن مَثَل کسی است که پارچه‌ای برای آینه شفاف آویزان می‌کند تا غبار بر آن ننشیند، نه مانند کسی که بر روی آینه‌ی غبار گرفته‌اش دستمال می‌کشد تا غبار آن را بزداید. (10)"

د. استغفار از گناهان امت

نکته دیگری که می‌توان از بعض روایات استفاده کرد (11) اینکه: آن بزرگواران خود معصوم و مبرا از گناه بودند، لکن از آنجا که مانند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رهبر معنوی امت مسلمانان بودند و به نوعی هدایت و رشد مردم به آنان واگذار شده بود، هرچند در زمینه هدایت برای امامان مجال و بستر لازم فراهم نشد، لکن با این وجود آنان احساس مسئولیت می‌نمودند و خطا و تقصیر مردم را خطا و گناه خود تلقی و از آن برای خداوند استغفار و آمرزش می‌طلبیدند. چنان‌که اگر فرزند کوچک انسان مرتکب خطا و تقصیری شود، والدین وی ضامن و از کسی که خطا بر او واقع شده، طلب پوزش و رحمت می‌نمایند، پیامبر و امامان نیز پدر امت اسلام بودند. (12)
مؤید این نکته و تفسیر، پاسخ امام صادق (علیه السلام) از نسبت گناه به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آیه شریفه: «لِیَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ» (13) است که فرمود:
"برای حضرت گناهی نبود ولکن خداوند برای حضرت تضمین نموده که گناهان شیعه علی (علیه السلام) را بیامرزد، اما گناهان شیعیان را بر وی حمل نمود، آن‌گاه آنها را بخشید. (14)"
بنابراین استغفار امامان مانند استغفار و آمرزش پدران از امت خودشان بوده است که با چشم بصیرت و وجود نورانی خود گناهان امت را مشاهده و از حق متعال، مغفرت می‌خواستند.

هـ عدم امکان حمل بر ظاهر دعاها

اگر طراحان شبهه اعم از سنی و شیعه که به حضرت علی (علیه السلام) ارادت می‎‌ورزند، اصرار کنند که زبان دعا با زبان عرفی فرقی ندارد و حضرت در ادعیه خود نه به تعارف و تواضع بلکه بر حقیقت سخن گفته و به ارتکاب خطا یا معاصی- العیاذ بالله- اعتراف نموده است، در اینجا از آنان سؤال می‌کنیم موضع شما درباره تفسیر دعاهای مشابه موارد ذیل چیست؟ مانند دعای امام علی (علیه السلام):
الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب و عقلی مغلوب و هوائی غالب و طاعتی قلیل و معصیتی کثیر. (15)
ولاتعاجلنی بالعقوبة علی ما عملتُه فی خلواتی من سوءِ فعلی و اسائتی. (16)
دعای معروف عرفه امام حسین (علیه السلام):
ولولا سترک ایّای لکنتُ من المفضوحین. (17)
امام عارفان سجاد (علیه السلام):
الهی ألبستنی الخطایا ثوب مذلتی و امات قلبی عظیمُ جنایتی. (18)
آیا فرد منصف اعم از شیعی و سنی می‌تواند ملتزم شود که العیاذ بالله هوای نفس امام علی (علیه السلام) بر عقلش غالب، معاصیش از طاعتش بیشتر است؟! آیا اگر پرده‌پوشی خداوند نبود، امام حسین (علیه السلام) از مفتضحان بین عام و خاص می‌شد؟! آیا امام سجاد- که دائم در سجده و نماز بود- جنایاتش قلب و دلش را میرانده بود؟!

و. نقض در دعاهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

باز اگر مخالف بر حمل ظاهر دعاها در روایات ائمه اصرار ورزد و با توسل به آنها عدم عصمت امامان را ثابت کند، از او درباره تفسیر دعاهای وارد شده از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دال بر اعتراف به گناه سؤال می‌کنیم، مانند:
أنت الجواد و أنا البخیل. أنت الغافر و أنا المسیئی. (19)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در دعای مجیر حدود نود مرتبه ذکر «اجرنا من النار» (20) و در دعای جوشن کبیر ذکر «الغوث الغوث خلّصنا من النار» (21) را یکصد مرتبه تکرار می‌کند.
آیا فرد شیعی و سنی می‌تواند چنین دعاهایی را بر ظاهر آن حمل و تفسیر کند؟! اگر زبان دعای پیامبر تفسیر خاصی دارد، باید شاگرد و دست‌پرورده وی یعنی حضرت علی (علیه السلام) و سایر امامان غیر آن باشد؟!

پی‌نوشت‌ها:

1. ر. ک: احمد کاتب، تطور الفکر السیاسی الشیعی، صص 24 و 81؛ سروش، بسط تجربه دینی، ص 279.
2. نهج‌البلاغه، خطبه 207، فیض اسلام، ص 687.
3. همان، خطبه 77، ص 176.
4. نهج‌البلاغه، خطبه 196، فیض‌الاسلام، ص 656.
5. همان، خطبه 4.
6. همان، حکمت: 176.
7. آلوسی، تفسیر روح‌المعانی، ج12، ص 26، ذیل آیه 33 سوره احزاب.
8. ر. ک: کشف‌الغمة، ج3، ص 46.
9. ابن ابی‌الفتح الأرملی در کشف الغمة، ج3، ص 46؛ وی خاطرنشان می‌سازد که شبهه اعترافات امامان بر نفس وی مطرح و جواب آن را نیافته با سیدبن طاووس در میان گذاشتم، وی مسئله تعلیم و تربیت را متذکر شدند که برای من قانع‌کننده نبود. و نیز: جوادی‌آملی، ادب فنای مقرّبان، شرح زیارت جامعه کبیره، ج3، ص 262.
10. جوادی‌آملی، ادب فنای مقربان، شرح زیارت جامعه کبیره، ج3، ص 263.
11. تفسیر مجمع‌البیان، ج9، ص 189؛ ذیل آیه 4 فتح؛ بحار، ج68، ص 24؛ ادب فنای مقربان، ج3، ص 263.
12. «أنا و علیّ ابوا هذه الأمة»، (بحار، ج23، ص 259).
13. فتح: 2.
14. بحار، ج17، ص 76.
15. مفاتیح‌الجنان، دعای صباح.
16. همان، دعای کمیل.
17. همان، دعای عرفه.
18. همان، مناجات خمس عشرة، مناجات اول.
19. همان، دعای یستشیر؛ کفعمی، المصباح، ص 286.
20. همان، دعای مجیر.
21. همان، دعای جوشن کبیر.

منبع مقاله :
زرشناس، زهره؛ (1391)، درآمدی بر ایران‌شناسی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اوّل